تقديم به كساني كه ابتدا مردم را ديدند سپس خويش را؛ هاراي هاراي من توركم

آذربايجان مادر ابدي ماست و زبان توركي قلب هميشه طپنده آن.

امروز فاشيستهاي فارس ميخواهند ما را از شرف ازلي خود خالي كنند و مهم ترين بخش بودنمان را نيست سازند. از ما مي خواهند هستي ممتاز خود را كناره جاده هاي اضمحلال رها كنيم و پاي در سراشيب سقوط و نابودي نهيم . از سرنوشت طلائي خودمان بي تفاوت بگذريم بدون اينكه به فرداي درخشان ملت تورك خود بيانديشيم .

ارزش هاي هستي يك ملت در لايه هاي زباني آن ملت نهفته است. بي توجهي به زبان يك ملت معنائي جز بي اعتنائي به حيات و بقاي آن ملت نخواهد داشت.

اسامي بومي و افسانه ها و اسطوره هاي يك ملت نمادهاي بي بديلي از تاريخ و گذشته آن مردم است.تغيير نامهاي بومي از شهرها گرفته تا محله ها و اجباري كردن نامهاي غير مانوس و غير بومي به معناي كتمان گدشته وحال يك ملت  است براي غارت آينده اش و اين جنايتي است بس بزرگ و تكراري.

قدرت مداران هميشه با اين كه تاريخ را ميد انند باز مي خواهند چند باره بيازمايند .

سرنوشت هيتلر در آلمان، موسوليني در ايتاليا، استالين در روسيه، مائو در چين، سالازار در پرتغال، سوموزا در نيكارگوا، پينوشه در شيلي، موسي جومبه در كنگو و امروزه ميلوسويچ در يوگسلاوي، ملاعمر در افغانستان، صدام در عراق و چارلز تيلور در سيرالئون را فراموش نكنيد.   

نژاد پرستان آريائي خوب ميدانند مردمي كه گذشته خود را نداشته باشند آينده را نيز خواهند باخت.

آنهابودن مردمي را كتمان مي كنند كه وجود دارند، راه ميروند، در كوچه و بازار هستند، حرف مي زنند، زندگي مي كنند، توليد مي كنند و تمدن مي آفرينند. در واقع دستهاي پنهاني شونيزم  سعي در پاك كردن هستي ملت ما دارد.

قطعا مي توان به صورتي انساني همديگر را به پذيرش فرهنگ هاي يكديگر دعوت كرد. اما فجايعي كه دهها سال است از طريق غليه بك فرهنگ اقليت و يا حتي تحت عنوان پر طمطراق پذيرش فرهنگها در ايران اتقاق مي افتد عمل وحشيانه اي بيش نيست .

شايد روزي برسد كه طرفداران رژيم اپارتايد بگويند ما به شما ظلم  كرديم و حقوقتان را محو ساختيم!

اما چه سود!

آنها حتي در قرن 21هم نتوانسته اند پندار موهوم شوونيستي اي كه در دهه هاي گذشته توسط رژيم منفور پهلوي پايه گذاري شده بود را از خود دور كنند  و مساواتي را كه از ان دم زده اند  به معني واقعي تحقق بخشند. دردناكتر اين كه هميشه در طول تاريخ كساني  را  هم كه از برابري واقعي حرف زده اند سر بريده اندو سر سبزشان را به خاطره زبان سرخ و حق گويشان به بالاي دار برده اند.

وقتي در 26 آذرماه سال 1325 درميدان ساعت تبريز آزاد مردان وطن را از طناب نا حق اويزان كردند و محبوبترين ثروتشان يعني كتابهاي درسي به زبان توركي را زير چوبه هاي دار به آتش كشيدند هيچ  بشر دوست فارسي اعتراض نكرد .

تا كي بايد بشريت تاوان اشتباهات و زياده خواهي عده معدودي از  هم نوعان تبهكار خود را پس خواهد داد؟!

اگر ديروز در مورد حيدر عمو اوغلي ها، خياباني ها، ستارخان ها، باقرخانها، پيشه وريها، مرضيه اوسكوئيها، صفرخانها، نابدلها، صمدبهرنگي ها، شريعتمداريها، زهتابي ها، و...اشتباه كرديد امروز اين اشتباه را در مورد لساني ها، كامراني ها، محمدخاني ها، دميرچي ها، اماني ها، بختاورها، حكاك پورها، يگانه پورها، مقامي ها، مقدسي ها، حسين نژادهاو... تكرار نكنيد.

 اي كسانيكه در مقابل اين فجايع بي تفاوت  نشسته ايد شما گناهتان كمتر از اناني نيست كه  جوانان را پس از دستگيري و چند روز شكنجه كشته و در كوچه و خيابان رها ميكنند!!!

بدانيد كه همه حساب پس خواهيم داد مگر ان جواناني كه جسد مطهرشان در درياچه شاه گلي پيدا شده چه گفته بودند ؟