باخیش
۲۷ فروردين ۱۳۹۰
بؤلوم | یازار : axar

من مي خواهم از درد دل ملتم حرف بزنم, از زخم هشتاد ساله اش حرف بزنم, از تحميل زبان فارسي و از تصميم به از هم گسستن شيرازه زبان مادريم حرف بزنم, از ممنوعيت حرف زدنم به زبان مادري در دفاع از ملتم در مجلس ملتم حرف بزنم

 

 

كسي گوش شنوا ندارد نه در داخل و نه در خارج آنها قريب به اتفاق تصور مي كنند كه آذربايجان را سالها پيش مدفون كرده اند و زبان ما فرهنگ ما پنجاه سال پيش بلعيده شده و منقرض شده است رئيس مجلس به اعلمي در دفاع ايشان از نهضت آذربايجان : اين حرفها مال پنجاه سال پيش است

 

 

نامه ها شكوائيه هاي تو در مورد درد دل مردم آذربايجان در كشور هاي خارج با رفتار حاج و واج مانده آنها به مثل نگاه كردن به حلول روح مرده اي كه عروج كرده است مي ماند

 

 

تو نمي توني با ذهنيت مسخ شده ات و مملو از كينه و نفرت و تحقير نسبت به ديگر ملل مرا از خودم جدا كني و شبيه خودت سازي من گل كوزه گري نيستم كه تو به هر شكل كه مي خواهي از من دربياوري اگر ميليون ها بار تحقيرو توهينم بكني باز من فرياد مي زنم من يك آذربايجاني هستم و تركم و ريشه دارم زبان دارم فرهنگ دارم و به همه داشته هايم افتخار مي كنم

 

 

هشتاد سال تلاش شده تا ريشه من خشكانده شود آسيب ديده ولي نخشكيده تو توانستي فقط شاخ وبرگش را بشكاني ولي ريشه اش را نتوانستي و هرگز نخواهي توانست بخشكاني چون اين ريشه, ريشه در تاريخ دارد ريشه در تاريخ هزاران ساله اين ملت دارد ولي تو هرگز نخواهي توانست قبول كني و دن كيشوت وار غرق در روياي داستانها و خيالات شاهنامه رستم و سهراب و افسانه ها و موهومات امپراتوري باستاني كورش و داريوش و خشايارشا نخواهي توانست وجود يك ملت را باوركني, و گفتار من براي تو بي فايده است مثل تعارف يك گيلاس شراب قرمز ناب و يا تعريف در مورد آن به يك شيخ پير با گوشهاي پر از پشم كه در اثر افراط در خواندن نماز پيشانيش پينه بسته است مي باشد عروج و حلول ارواح تركهاي مفقود و بي هويت شده از قبرستان هاي خيالي هشتاد ساله شوونيسم فارس چه در مجلس شوراي جمهوري اسلامي توسط رئيس مجلس و چه توسط ورجاوندها و چه توسط رضا پهلو ي و چه تو سط رجوي و چه توسط كمونيستها نا باورانه نتوانستند ونخواستند باور كنند, تو ورودي مغزت را قفل كرده و كليدش را گم كرده اي و قادر به يافتن آن نيستي ايران يعني آريائي يعني فارس و تمام مليتها از جمله آذربايجاني ها فارس بودند ترك شده اند و همه مليته ي ترك و عرب و كرد و بلوچ و لر وگيلك و مازندراني بايد در ذوب آهن پارس آريائي ذوب شده و در قالبهاي پارس نشان فارس پسند ريخته گري شوند و نبايد فراموش كرد كه انسان فلز نيست كه ذوب شود و گل كوزه گري هم نيست كه به شكل دلخواه تو در آيد, تلاش مذبوحانه من در تغيير ذهن تو بي تاثير است چون تو كليد ورودي مغزت را گم كردي ولي فراموش نكن تو با قيچي زنگ زده ات نمي تواني زمان را ببري